مرحله ایده‌پردازی

پس از تحلیل دقیق نیازها و نگرانی‌های کاربران، به یک چالش مشخص رسیدم:

«چطور می‌توانم تجربه سفارش غذا را برای افراد پرمشغله‌ای که زمان کمی دارند، ساده‌تر، سریع‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر کنم؟»

برای پاسخ به این چالش، از تکنیک‌های مختلفی مانند طوفان فکری (Brainstorming)، پرسش‌های «چطور ممکنه...؟ (How Might We)» و اسکچ‌های سریع (Sketching) استفاده کردم. در طی این فرایند، بیش از ۲۰ ایده اولیه تولید شد که هرکدام به جنبه‌ای از نیاز کاربران پاسخ می‌دادند.

برخی از ایده‌های مطرح‌شده شامل موارد زیر بودند:

سپس با استفاده از یک ماتریس ارزش–قابلیت اجرا (Value–Feasibility Matrix)، ایده‌ها را بررسی و اولویت‌بندی کردم. معیارهای ارزیابی شامل: ارزش پیشنهادی برای کاربر، سهولت پیاده‌سازی، سادگی در تجربه کاربری و هم‌راستایی با اهداف تجاری بود.

در نهایت، به یک راه‌حل ترکیبی رسیدم که شامل سه ویژگی کلیدی است:

این ایده نهایی نه‌تنها با نیازها و دغدغه‌های کاربران هماهنگ بود، بلکه تجربه‌ای سریع، مطمئن و قابل پیش‌بینی در سفارش غذا فراهم می‌کرد. به این ترتیب، از دل داده‌های واقعی و نیازهای مشخص‌شده در مراحل قبل، راه‌حلی قابل اتکا و ارزشمند شکل گرفت که در مراحل بعدی به‌صورت وایرفریم و پروتوتایپ طراحی شد.